۱۳۸۶/۱۰/۰۹

عبرت گیری از تاریخ گذشته مسیحیت

نیاز جامعه امروز ایران
با تبریک میلاد پیامبر صلح حضرت عیسی بن مریم و فرا رسیدن سال نو میلادی به تمامی پیروان مسیحیت و آزاد اندیشان در سراسر گیتی، خوانندگان محترم را به تأمل و تفکر درسطور ذیل دعوت می نماییم؛ باشد که به یُمن این مولود عظیم الشأن اسباب پرش های عرفانی واعتقادی در ما پدیدار گردد و بتوانیم از میان کوچه پس کوچه های تاریخ ، مسیر امروزمان را بیابیم و در زمره آن گروه اندکی باشیم که درهرعصری به درک صحیحی ازشرایط زمان رسیده و فارغ از هیاهوی اکثریت غافل ، به کشف رموز پیرامون خویش نائل شویم.
همواره براین عقیده هستیم که تاریخ در حال تکرار است واین تسلسل تاریخی فرصتی ست تا به بازیابی داشته های خود بپردازیم . در بررسی سیرتاریخی دین مسیحیت به حقایقی واقف میشویم که هم اکنون حکومت به ظاهر مذهبی ایران نیز گویای آن واقعیتهای تلخ است؛ اتفاقاتی که درادوار گذشته باعث گردید دین مسیحیت ازکانال ترسیم شده توسط مسیح منحرف گردد. راهبان و علمای کلیسا در طول سالهای گذشته به تخریب بنیان مسیحیت پرداخته و ما حاصل زحمات چندین ساله حضرت مسیح ، بدلیل انحراف علمای مسیحی ، همین وضعیت کنونی ست که فرسنگها با فرهنگ اصیل عیسوی فاصله دارد.
معروف است که عملکرد کلیسای کاتولیک درقرون وسطی، برگ بسیارسیاهی درتاریخ مسیحیت است. امروزه کمتر کسی از مسیحیان و فرهیختگان، اعمال کلیسای آن دوره را تایید می کند و شايد هیچ کس چنین کاری نکند . آن دوره ازکلیسای غرب به گونه ای بود که بسیاری از محققان ، همه گرایشهای دینی و ضد دینی دوره های بعد را عکس العملی نسبت به آن می دا نند. فاجعه ای که در جامعه امروز ایران در حال اتفاق است بدلیل خشونتهای اعمال شده توسط ملایان و علمای سیاست بازبوده که باعث شکل گیری پدیده دهشتناک دین گریزی در جامعه ایران امروز گردیده است .
ویل دورانت مورخ مشهور غربی دربیان فساد لجام گسیخته دربار پاپ می نویسد: خدّام کلیسا چون به امر دنیوی آلوده گشتند، اغلب مانند عُمّال حکومت های معاصر ، پَست و پولکی شدند . ایشان می نویسد: در آن دوره هر حرامی را میشد حلال کرد و از هر جُرم و حتی گناهی می شد برائت حاصل کرد.( تاریخ تمدن ج 6 - اصلا ح دینی ص 20 تا 30 ).
اسقف تورچلو درباره فساد اخلاقی روحانیان آن دوره می گوید: اخلاق روحانیان فاسد است . آنها برای عموم مایه ی دل آزاری شده اند. هزاران تن از راهبان و علمای مسیحی که ثروتشان آنها را از رنج کار بدنی آسوده ساخته بود، خدمات مذهبی را به غفلت سپردند. آنان که بایستی بینوایان و فقرا را پدر باشند، بر غذا های لذیذ حریص شده اند و از خواب نوشین تلذّذ می جویند.
از فا جعه ی فروش آمرزش نامه توسط کلیسا که بگذریم ، تفتیش عقاید ومجازات و شکنجه مخالفان اوج انحطاط و استبداد دینی آن دوران بود . گرگوریوس و جانشینانش شمار زیادی از بازپرسان را بر اطراف و اکناف گسیل داشتند تا به تعقیب بدعتگذاران مشغول باشند . ویل دورانت می نویسد : غرض اصلی و حوزه عمل دستگاه تفتیش عقاید و افکار، از خلال سطور فرمانی که از جانب نیکولاس سوم در سال1280 صادر شد هویدا میگردد : بدین وسیله ما عموم بدعتگذاران را تکفیر و لعنت می کنیم ... کلیه افرادی که به مردمان بدعتگذار پناه دهند یا از آنها دفاع یا به آنها کمک کنند، باید به عنوان بدعتگذار تکفیر و لعنت شوند...! کسانی که مظنون به بدعتگذاری هستند ، چنانچه نتوانند بیگناهی خود را ثابت کنند ، تکفیر و لعنت خواهند شد ! اگر طوق تکفیر و لعنت به مدت یکسال برگردن آنها بماند ، بدعتگذار تلقی می شوند و به مجازات مقرر خوا هند رسید . این قبیل افراد را هیچ گونه حق فرجام خواهی نخواهد بود ! ( یادآوری می شود آیت اله بروجردی هم اکنون به جرم مخالفت با دین انقلاب 57 و نامشروع خواندن ولایت فقیه زندانی بوده و یکی از اتهامات وارده به ایشان بدعتگذاری در دین است )
پیوند ناهمگون دین و دولت در طول ادوار گذشته عامل بروز خسارتهای جبران ناپذیری بر پیکره اعتقادی جامعه بوده که بدترین شکل آن، امروزه در حکومت مذهبی ایران قابل رؤیت است. شايد بتوان مهم ترین تاثیر رسمی شدن مسیحیت و نزدیکی آن به حکومت را این امر دانست که تا قبل از این دوره رهبران کلیسا برای رد افراد یا گروههای بدعتگذار،کتاب و رساله می نوشتند اما پس از نزدیکی به قدرت حکومتی ، وضعیت فرق کرد ! آنها قرائت رسمی از مسیحیت ارائه می کردند و هیچ اندیشه ی دیگری را قابل قبول نمی دانستند . همان شکنجه هایی را که مخالفان مسیحیت در دوره قبل بر مسیحیان اعمال می کردند ، خود نسبت به دگراندیشان فکری و عقیدتی به کار بُردند . در این شرایط کلیسای شکنجه شده ، خود شکنجه گر شده بود ! این در حالی بود که دین تبدیل به ابزاری در دست حکومت شده بود و آنان حتی اموری را که به ظاهر خارج از حیطه اختیارشان بود ، تحت سیطره خود درآوردند . آنان خود را متولی دین می دانستند و به این ترتیب امپراتور یا حاکم، خود را مأمور الهی برای نجات مسیحیت می شمرد !
قسطنطین در نامه ای که به فرمانداران ایالتی نوشت اظهار کرد که او از سوی خدا برای نابودی دشمنان مسیحیت بر انگیخته شده است ... ! یوسیبوس که مدح مسیحیت رسمی را نسبت به قسطنطنین می نوشت او را در کتاب تاریخ امپراتوری به ( محبوب عزیز خدا ) توصیف کرده و مخالفت با او را مخالفت با خودِ خدا خوانده بود ! به نظر یوسیبوس ، امپراتور که رئیس حکو مت بود ، نماینده مسیحیت نیز بود. (پیروان ولایت فقیه در ایران همواره بر این عقیده اند که مخالفت با رهبر حکومت مخالفت با رسول الله و مخالفت با رسول الله در نهایت مخالفت با خداوند است!)
در ادامه ی تحمیل عقاید کلیسایی و گسترش استبداد مذهبی در جامعه ی آنروز، مارتین لوتر توانست آغازگر تحولاتی نوین در مناسبات اجتماعی مذهبی آن دوره باشد . عموماً مارتین لوتر را طلایه دار نهضت اصلاح دینی به حساب می آورند . وی فروش آمرزش نامه و بسیاری از عقاید و اعمال کلیسای کاتولیک را به باد انتقاد گرفت . مارتین لوتر اصل سلطه و حجیت پاپ را با صراحت رد کرد : من می گویم نه پاپ و نه اسقف ها و نه هیچ فردی دیگر حق ندارد حتی یک کلمه به یک مسیحی فرمان و دستور دهد ، مگر آنکه یک مسیحی به رضای وجدان خود و به طیب خاطر آن را بپذیرد . اگر او تن به چنین دستوری بدهد ، تن به روح استبداد سپرده است ( تا ریخ جامع ادیان ص 667 )
در کلیسای کاتولیک قرون وسطی، انسان حُرمتی نداشت و حتی ازخواندن کتاب مقدس دین خود محروم بود ، چون کلیسا بیان وتفسیر آن را برعهد ه داشت. به همین جهت ترجمه آن به زبان های مختلف ممنوع بود ؛ انسان نمی توانست مستقیماً با خدا ارتباط برقرار کند ، بلکه این کار را باید با واسطه کلیسا انجام می داد . او حتی نمی توانست نزد خدای خود طلب بخشش و توبه کند . شعائر دینی که در نظام الهیاتی مسیحی ابزار فیض تلقی می شوند ، باید به وسیله کلیسائیا ن انجام می شد . انسان حق اندیشه در اصول دینی خود را نداشت و باید آنچه را کلیسا می گفت بی چون وچرا می پذیرفت والبته کسی که زیر بار نمی رفت ، بد عتگذار تلقی می شد !
نتیجه گیری :
با مقا یسه ی تاریخ تاریک مسیحیت با حکو مت فعلی ایران بسیاری از ابهامات از ذهن هر اندیشمندی زدوده شده و به سادگی به این نتیجه پی خواهد بُرد که بدست گرفتن سرنوشت مردم توسط عده ای خاص در قالب ارائه یک چارچوب خاص اعتقادی وفکری، سرآغازسلطنت استبداد برنسل بشربوده و نهایتاً برای اصلاح مفاسد ایجاد شده توسط اینگونه حکومتها، مصلحی می باید آغازگر اصلاحات مذهبی باشد تا حواشی و بدعتهای وارده به دین را بزداید . حکومتی که بنام دین و مذهب بر اریکه استبداد تکیه می زند تنها به واسطه ی ارائه نسخه واقعی دین افشا شده و خلع سلاح خواهد شد . تمامی حقایق گفته شده درسطور بالا درباره دین مسیحیت تماماً در حکومت مستبد دینی حال حاضرایران، قابل رویت می باشد .
آیت الله بروجردی حرکت اصلاحی خود را سالها پیش شروع نموده و به دنبال افشاگریهایش در ردّ تز مجعول ولایت فقیه، در سال 2006 میلادی بازداشت گردید و هم اکنون به سختی تحت شکنجه قرار دارد.
ایشان همواره معتقد به شعارآزادی فکری واعتقادی درجامعه بوده و حتی بارها بصراحت خواستار صدور قطعنامه ای در سازما ن ملل در دفاع از آزادی های فکری واعتقادی به سرپرستی ایشا ن بوده تا بدینوسیله نه تنها ملت ایران بلکه تمامیت بشر برای همیشه از شّر استبداد مذهبی آزاد شده و بشر بتواند آزادانه به پرستش معبود خویش مبادرت نماید .

۱۳۸۶/۱۰/۰۸

تحليل تقطيعي واژه ي غدير

از ضرورتهاي امروز ، محاسبة افكار و اعمال در باب ولايت غدير است و يكي از راههاي آن، توجه به الفباي اعتباري آن است و يكي از پلهاي ورودي به آن، تحليل تقطيعي واژه ي آنست :
(غ):ياد آور غدر و مكري است كه در تشويش افكار عمومي به هنگام شهادت نبوي در آن زمان ايجاد كردند و با جو سازي و رعب به تبديل حق با باطل مبادرت نموده و امام منصوص را با پيشواي كاذب ، معاوضه نمودند و بساط بدعت را در سراسر دين حنيف چيدند؛ اگر به وقايع موجود در تاريخ گذشته از حجّة الوداع تا به خاكسپاري پيامبر بپردازيم خواهيم ديد كه لحظه به لحظه، بوي توطئه اي مي آيد و هر آن، جامعه ي نو پاي اسلامي ، دچار ضربه هاي رواني و تبليغي و جادوئي ميگردد، بيائيد و بار ديگر آيات نازله در اين مقام را ارزيابي كنيد تا به اهميت اين نصب و عزل پي ببريد.( اليوم اكملت )، امروز كامل شد دينتان و به حد نصاب رسيد نعمتهاي پروردگارتان و رضاي ربوبي جلب گرديد، به اين مثلث اعتباري كه در دنيا و آخرت ، كليد رهائي از مشكلات است بنگريد ( الف:اكمال دين، ب:اتمام نعمت، ج:رضايت رب )
اگر اين زوايا در وجودتان ايجاد شود و تقويت يابد بي شك از رستگاران خواهيد بود زيرا در اتوبان ديانت به مقصد تكامل فضائل و مناقب مشترك رحماني و انساني و در جهت تصاحب رضايتمندي ايزدي پيش مي رويد، پس هر چه هست در غدير است و آنكه به اين روز خيانت كرده به اصل توحيد پشت نموده و همواره در جوار ابليس لعين قرار دارد. اين قانونگذاري سند حقانيت شيعه است و تصديق اعتباري تشيّع خواهد بود. در همان آيه به انزواي منافقين از بستر خلافت اشاره ميكند.( اليوم يأس ) با ابلاغيه غدير، تمامي منكران و ملحدان خلع سلاح شده اند و قواي مكّاره خويش را از دست داده اند و سپس تابلوي( فلا تخشوهم ) نصب شد، كه به دلداري اتباع غدير مي پردازد و آنها را از اكثريت لا يعقل تشجيع ميكند و اين تضمين نامه ايست ابدي براي وفاداران علوي كه در پَست و بلند روزگار از پا نمي افتند و مرعوب دنيا طلبان و سياستمداران نمي شوند و در فراز ديگر وحي آمده كه اي محمد امين به ابلاغ جهاني در باب وصايت خود بپرداز كه تا شجره ي مولوي را در حكومت نَكاري، از تهاجمات بد خواهان ِ توحيدي مصون نخواهي ماند و باز هم به نوازش نبّي مكّرم پرداخته و ميگويد ، خداي بي همتا، تو را عصمتي داده تا از چنگ و دندان ِ گرگان ِ آدم نما محفوظ بماني و در آخر ، آب پاكي را بر دستان سفير سماوي ريخته ، ميگويد: پروردگارت از رحمت بيكرانش گُرده ي ناباوران غدير را دور نموده و اگر ميخواهيد به عظمت ولايت مرتضوي در دايرة اصول دين پي ببريد، اختتام آيه را مورد دقت قرار دهيد كه دشمنان حيدري را كافر ميخواند و چيزي از اتمام حجت كم نميگذارد، و طبق اين سند ماورائي هر كه با امامان آسماني بيگانه است خارج از اسلاميت قرار دارد.
بند ديگر درس آموزشي از حرف (غ) غربت اربابان غدير در طول تاريخ گذشته است، يعني همواره ، رهبراني كه از حكم غدير فرمان منصوص گرفته اند ، در انزوا و حاشيه قرار داشته اند و به لحاظ تصاحب ناجوانمردانه ي منصبِ خلافت الهي ، هميشه گوشه گير و خانه نشين بوده اند؛ اكنون هم تنها، يك پنجم امّت اسلامي ، هوادار ايشانند.
از ديگر فقرات هشداري حرف (غ) غصب است كه ياد آور غصبي بودن دائمي حكومت در ايام متمادي هزار و چهارصد ساله است و پرده ي ديگر تربيتي از حرف (غ) غيب ميباشد كه اين وزارت لاهوتي يافته عرش بوده و ربطي به معادلات فاميلي و قومي عرب ندارد.
و امّا حرف دال ِ غدير، دلالت بر دلائل مُتقَن ديني دارد و كافيست به استدلالات ائمه در كتابهاي متمّم شيعه و از جمله الغديرِ علّامه اميني و شبهاي ِ پيشاور سلطان الواعظين شيرازي بنگريد تا بدانيد كه مسئله ي غدير ، شوخي بردار نخواهد بود.
و سپس (ي) ياي اين عنوان مقدس را رديابي ميكنيم كه مخاطبه ي يزداني را با جوامع گوناگون ، ظاهر ميسازد و با عبارت( يا ايها الرسول )، بلوغ فكري و فطري جسماني را تجلي ميدهد.
و نهايتاً حرف(ر) روضه ي رضواني ابديت را اِشعار مي دارد كه راهيان غدير، مخلّد در جنات عَدَن مي باشند و ايضاً رحمانيت الهي را ابلاغ ميدارد كه ترحم بر بندگان از نتايج طبيعي گرويدگان به اسدالله الغالب است، همچنين آن يار رحيم ، وكيل مدافعِ اصحاب غدير مي باشد و باز هم رفاقت خالق كبريائي را اعلان ميدارد كه او با ياران علي ابن ابيطالب ، رفيق است.
پس در پايان عرائض ، رو به سوي رفيق شفيق ملكوتي مي كنيم و از صميم دل ميگوئيم ، اي يار دلسوز رئوف ، حال و روز ما را بنگر كه در فراق اماممان ، احوالي پائيزي يافته ايم و از كثرت تعدّيات زمانه، همچون درخت بي برگ و باري شده ايم.
بار رفيعا ، بر بازماندگان غدير بنگر كه بر گونه هايشان ، جوي خون جاري گشته كه رمق از كالبدشان زدوده ، امروز در(غدير 1428 ه.ق) تواني براي تبريك گفتن باقي نمانده و حتي براي شادماني كردن جائي نديده و قلبهاي ياران غدير به كندي ِ تپش رسيده ، و جگرهايشان از زيادتي آتشهاي كينه بدخواهان، به سختي تفتيده، و دستها چون چوب خشك شده و پاها ، از حركت افتاده و زبانِ ثنا به آلت شِكوه مبدّل گشته و لبهاي دعا به كويرِ التماس جايش را داده و اينك مائيم و هزاران خط تو در تو كه جوانان شيعه را از آرمان غدير ، دور ميكند.
پس صميمانه و غريبانه و مضطربانه از ساحت مقدس آن يار مظلومان و پناه محرومان ميخواهيم كه ، عيدي ما را آمرزش گناهان ما قرار بده، شيريني امروزمان را ظهور مصلح موعود مقرّر فرما، جايزه ي غديرمان را ، پيروزي راهمان، در تمامي جنبه ها، مقدّر گردان و حسينمان را بر اريكه ي آرزوهايش بنشان. آمين يا رب العالمين.

اثر آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي

۱۳۸۶/۱۰/۰۲

دو هزار و هشت سلام بر مسيح‏

در آغاز سال جديد ميلادى، درود صميمانه‏ام را بر عيسى‏ مسيح، نثار مى‏كنم. پيامبرى بزرگ كه لحظه‏اى در رسالت فراگير خود، سستى ننمود و با همه توان، از آرمان خداپرستى دفاع كرد و ميراثى مقدّس و جاودانه را در تاريخ بشريّت بر جاى نهاد. چنانچه مى‏دانيد شاخه سوّم اصول دين اسلام، نبوّت است و آن به معناى احترام به دستاورد انبياء و انتخاب از قصص ايشان و آموختن كلمات آنها و بكارگيرى اندرز جانشينان خداوند مى‏باشد؛ تمامى خدمت‏گزاران گلستان رسالت، الگوهاى ما در پيمايش زندگى بوده و آن‏طورى كه حق‏تعالى‏ در كتابش مى‏گويد: لا نُفَرِّقُ بَيْنَ اَحَدٍ مِنْ رُسُلِه، تفاوت عمده‏اى در دستور كار وارثان عرش ديده نشده و در مقام و منزلت، مشترك مى‏باشند و امّا در داستان فرزند مريم، گزينه‏هاى عرفانى بلندى، مشاهده مى‏شود كه هر يك، چون دانشگاهى در تربيت ملّت‏هاى بيدار، كافى خواهد بود. براستى، مسيحيّت، تولّد چه كسى را در آغاز سال خود، جشن مى‏گيرد!؟ يك پيامبر، يك مُصلح، يك معلّم، يك طبيب، يك منجى؟ يا انسانى جهان‏شمول كه فرامحيطى بودن را به نسل‏ها و فصل‏ها آموخت و آنچه كه قرآن در باب مولود عيسوى به ما مى‏گويد، تجلّى قواى لاهوت است در بستر ناسوت! با يك معجزه، معادلات رايج در قواعد بنى‏آدم را دگرگون نموده وبه عجائب خلقت، دامن زده و واسطگى پدر را در آفرينش فرزند، تحت‏الشّعاع قرار داده و دوشيزه‏اى، همسر نديده را به عالى‏ترين رتبه مادرى، ارتقاء داده و گرچه قبلاً در پيدايش آدمِ نخستين، پرده‏اى از اسرار گيتى را كنار زده، امّا اين‏بار در باب منتخبى ديگر، موجودى را عيان ساخته كه هم تولّدش، بى‏نظير است و هم زندگيش، مستثناء از هم‏نوعان بوده و بر دستان او، براهينى ظاهر شده كه حقّانيت توحيد را برملأ ساخته و حجّتى در مقابله با شيطان‏پرستان مى‏باشد. آرى، آخرين كتاب عتيق، پيرامون آموزگار حواريّون مى‏گويد: هرگز او را نكشته‏اند و آيا ظهور قدرت ايزدى را مى‏توان بر دار كشيد؟ آيا خدمات اصلاحگر جبروت، به پايان رسيده بود كه به دست ابليسيان، مصلوب شود؟ هرگز! بلكه خدايش وى را به ملكوت بُرد تا در انتهاى زمان به يارى ختم سفيران ازلى، بفرستد و مدينه فاضله موعود را در اوراق نهائى روزگار، منقوش سازد و اكنون، همه موحّدان جهان، در برابر سند زنده الهى، قرار دارند و نداى ربّانى عيسى‏بن‏مريم را با تمامى سلّول‏هاى مغزى خويش، احساس مى‏كنند كه مى‏گويد: اى مردم! خوى حيوانى را ترك كنيد و هويّت فراموش شده خود را دريابيد كه پروردگارتان، شما را آقاى اهل زمين آفريد، پس اين لياقت را از دست ندهيد و به جرگه سپاهيان سياهى، وارد نشويد، هيهات كه كليسا و اصحابش بتواند قداست و كرامت اين نابغه دهر و اعجوبه عصر را تعريف كند! كدامين نقّاش مى‏تواند با تصوّرات و دست‏هاى خود، تصويرى گويا و شفّاف از حقيقت وجودى روح خدا را به نمايش بگذارد هرچند كه اين هنرمند، مانى، ميكل‏آنژ يا پيكاسو باشد، پس بيائيد و از نزديك به پيام‏هاى جاوادانه اين نبىّ منصوب رحمانى، نظاره نمائيد تا چگونه زيستن را بياموزيد و بهشت بَرين را از دست ندهيد و حال، آلبوم خاطرات و اعمال بنده شايسته ربوبى - حضرت مسيح - را معاينه مى‏نمائيم تا پادزهرى در برابر تهاجمات نفسانى و شهوانى گردد.
1 - از زمينى مى‏گذشت، جمعى را گردآمده يافت كه بر خرِ مرده‏اى، اجتماع نموده بودند و لاشه گنديده‏اش را مسخره مى‏كردند! پيش آمد و نهيب زد كه اى منصفان! حاشا به مروّتتان، آيا دندان‏هاى سفيدش را نمى‏بينيد كه هنوز هم بر ستم صاحبش مى‏خندد؟ اندام ضعيفش را ملاحظه نمى‏كنيد كه در طول عمرش، چه بارهاى سنگينى را كشيده و با اندكى علف، خدمات گرانى را عرضه داشته و در برابر زورگوئى‏هاى مالكش، زبان را بسته و تن به استبداد آدميزاد داد!
2 - بر شهرى گذشت، جوانكى را يافت كه در جستجوى طلا بود! او را به مصاحبت فرا خواند، مسيرى را باهم پيمودند و آنگاه از زير پايش، فلزات ناياب را بيرون آورد و به او هديه داد، امّا جوان مذكور، گوهر بهترى را يافته بود و حاضر به ترك او نبود، اين دُر، چيزى جز عيسى نبود كه چشمانش را به دنياى جديدى باز كرده بود و به بى‏اعتبارى دنيا، آگاهش نموده بود.
3 - از كنار رودخانه‏اى مى‏گذشت كه خشت‏هاى طلا در ساحلش ريخته بود، ياران گفتند برداريم و به نيازمندان بدهيم، آن ستوده ماوراء گفت: دست نزنيد كه شوم است! هركس به آن نگريست به سِحرش دراُفتاد و آن بى‏خرد كه لمسش نمود به تعب رفت و هركس در آغوشش گرفت به فتنه نشست و آنكه به منزل بُرد خانه به بلا سپرد و هر دل كه به محبّتش اسير گرديد ويرانه غم‏ها شد.
4 - ايّام را به سفر، سپرى كرد زيرا كه خود را مسافر ديار عدم مى‏دانست و استقرار در يك مكان را خلاف شيوه مسافران مى‏پنداشت و شهر به شهر در پى نجات مفلوكان و دميدن روح به اموات متحرّك بود و شعارش در دشت و صحرا، اين‏گونه طنين داشت: اى صاحبان خرد، مگر براى چند صباح آفريده شده‏ايد كه به اين ميهمان‏سرا، چسبيده‏ايد! برخيزيد و براى سفرهاى طولانى و بى‏وقفه، توشه برداريد كه راه درازى را در پيش داريد و اكنون، نه وقت خوشگذرانى و تعيّش است.
5 - با ورود به هر منطقه مسكونى، سراغ بيماران و نااميدان را مى‏گرفت و گرفتاران مطرود سرنوشت را به ملاطفت مى‏بُرد، خرابه‏ها را زير پا مى‏گذاشت تا جذاميان بخت‏برگشته را معالجه كند و آنگاه به ايشان مى‏گفت، رسول خدا به اِذن پروردگارش، جانِ تازه در كالبدت دميد و اينك تو آزاد شده معبودت هستى، پس به غير او روى نگردان و به جز مالك مشارق و مغارب، مدح ديگرى را نگوى.
6 - به ساحران مى‏گفت، روى كدامين قدرت خود، عرض اندام مى‏كنيد! اگر راست مى‏گوئيد بيائيد مردگان را زنده كنيد، ولى هرگز نمى‏توانيد چنين كارى نمائيد، امّا من به نام قانونگذار بى‏همتا، اهل برزخ را به سراى ديروزشان باز مى‏گردانم تا عظمتِ پادشاه بى‏رقيب عالَم را به رُخ رقباى توخالى و پر ادّعاى او، بكشانم.
7 - براى آنكه به نيروى مادّى تمدّن بشرى، فريفته نشويد و اصالت فرهنگ ماوراء را از ياد نبريد به مسابقه با سازه‏هاى ظاهرى شما مى‏آيم و با مُشتى گِل، پرنده خوش‏آواز و تيزپروازى مى‏سازم تا مايه شگفتى تاريخ‏نويسان شود و همه جا نقل كنند كه فرستاده خدا، امر محال را ممكن مى‏سازد و گوى سبقت را از ناباوران وحى، مى‏گيرد و با زبان حال به تحميد و تكريم ربوبى مى‏پردازد.
8 - او در آخرين دقايق قبل از عروج گفت: به مبدأ خويش باز مى‏گردم و بار ديگر در انتهاى روز، برخواهم گشت، امّا اين بار با صاحب شما خواهم آمد، او نگهبان آب و خاك است و عدالت را بر كاخ‏هاى ظالمان، مستقر مى‏سازد، جهان با او زيبا مى‏شود و درختان به نام او شكوفه مى‏دهند، مرغان هوا بال‏هاى خويش را بر او مى‏گسترانند و فرشتگان در اطرافش، حضور مى‏يابند، او دوست و همگام منست، روحُ القُدُس از او برايم گفته و مرا تشنه او كرده و من نيز، از او براى شما مى‏گويم كه او حافظ نعمت‏هاى قديم مى‏باشد، من در كنار او براحتى حرف مى‏زنم و آدميان را دعوت به راستى مى‏نمايم.
9 - مولود دو هزاره قبل، شما را به مسالمت و ملايمت، مى‏خواند و از جنگ و خونريزى، برحذر مى‏دارد، او مى‏گويد همه شما از يك پدر و مادر به دنيا آمده‏ايد، پس اى برادران، خواهران! چرا بر پل دوستى و تفاهم نمى‏آئيد تا دوران سخت ميانى را براحتى طى نمائيد، همگان شاهد باشيد كه مُخبر غيب، مظهر حاكميّت سرمدى، با صداى بلند مى‏گويد: هر كس به گونه راست شما سيلى زد قسمت چپ صورت را براى ضربه ديدن عرضه كنيد و اين نه به معناى تسليم در برابر زور است و نه به مفهوم ذلّت و خوارى، بلكه مبيّن ايثار و از خودگذشتگى مى‏باشد كه پرچم خداجوئى و حق‏پرستى است و اينكه حاكم بلامنازعه گيتى، ديّان امروز و قاضى فرداست و هر چيزى را تحت پيگرد دارد و هيچ ذرّه‏اى از سمع و نظر او مخفى نمى‏ماند، بنابراين مسئول قصاص زشتى‏ها، ربّ‏العالمين خواهد بود و پاسخ هر بدى را به موقع خواهد داد.
10- او در كتابش فرمود: بعد از گذشت مقاطعى از زمان، برادرم با آئين جديد مى‏آيد، كلام او از عالى‏ترين منبع فوقانى بوده و راهش، تضمين‏دهنده به اصول اخلاقى و اعتقادى خواهد بود، او نام‏هاى مختلف در بالا و پائين دارد.
دشمنان مسيح، اربابان زر و زور و تزوير بودند و همگى با ضميمه كردن علماء دربارى، به مبارزه با او پرداختند و حكم به ارتداد او نمودند و اظهار داشتند كه تعليمات وى، بر خلاف تورات است، امّا پسر مريم، فرياد مى‏زد كه اين تورات، به تحريف رفته و از مجموع گفته‏هاى موسى‏بن‏عمران، دور شده، پيامبر بزرگوارى مثل موسى كجا و چنين كردار ناصحيح روحانيان يهودى كجا! هرگز موسائيان با قارونيان، دمساز و هم‏آواز نخواهند گشت و حور با ديو، همخانه نمى‏گردد، امّا چون قيام روح‏اللّه، بساط بدعت‏مآب دين‏فروشان جحودى را برهم مى‏ريخت، در برابرش صف‏آرائى كردند و او را مورد تعرّض قرار مى‏دادند.
در خاتمه به نرگس خاتون - مام گرانقدر امام عصر - تهنيت مى‏گويم كه متّصل به خاندان عيسوى بوده و از خالق بخشنده، عفو باقى‏مانده از غيبت را مسألت مى‏نمايم تا هر چه زودتر، چشمان بى‏فروغ منتظران، به موكب مقتدر بازمانده ختمى مرتبت و يار ناجى مسيحيّت، روشن گردد و تيرگى و تباهى از معيشت عالميان، رخت بربندد و اعتدال در شعاع خورشيد، منتشر شود.
منبع : كتاب باراني در كوير سوخته
اثر : آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي