۱۳۸۶/۱۱/۰۲

درسی که شیعه می توانست از عاشورا بگیرد امّا...

طی روزهای گذشته آنقدر از واقعه عاشورا و شهادت پیشوای سوم شیعیان امام حسین و یارانش در منابر و جراید سخن بمیان آمده که آدمی از تعجب شاخ در می آورد که پس کو اثراین همه عزاداری ؛ کو آنهمه عرض ارادت به ساحت مقدس حسینی ، کو آن بیعتی که شیعه با سینه زدنهایش و گریه هایش بر مقتول طف اعلان داشته است؛ زیرا از فردای عاشورا در جامعه شیعی باز هم شیوع ظلم و بیعدالتی و زورگوئی و ظلم پذیری و دنیاطلبی و انواع زشتی ها غوغا می کند و انگار نه انگار که تا همین چند روز پیش بر ظلمی که بر امام ما آمده گریبان چاک دادیم ، غش کردیم و تا سر حد مرگ مثل دیوانه ها با قمه بر فرق سرمان کوبیدیم و خود را خونمالی کردیم که مثلا ما عاشق حسینیم!
باری 28سال است که به برکت نظام ولایت مطلقه فقیه به انواع زشتی ها، خرافه ها و بیدادگری ها آلوده و اسیر شده ایم و در منجلاب یک دین تحمیلی ِحکومتی، بنام اسلام سیاسی گرفتار گشته ایم که در آخرمعلوم شد نه دنیایی داریم نه آخرتی! این استثمار مذهبیِ برجای مانده از انقلاب 57، دلایلش هر چه باشد نقش اصلی و اساسی را غفلت جامعه ی شیعی بازی می کند که بواسطه ی دوری از جوهره تفکر و تعقل، بازنده ی این جریان شوم است.
این در حالی ست که تأثیر گذاری شهید نینوا، این مدافع شجره ی طیبه ی توحیدی بر مجموع تاریخ ماسَبق و حال و آینده آنگونه است که می تواند خونهای منجمد را در عروق مرده ی محرومین به جوش آورده و کانالهای متروک فضائل و مناقب را بازگشائی نماید.هر جای این کره ی خاکی ظلمی پدید آید، نوای ملکوتی قتیل طف طنین می دهد که : مرگ سرخ به از زندگی ننگین است، و هر کجا که ناله ی مرغ بال و پر کنده ای از میان قفسی می رسد، ضجه ی واحسینای اسرای دربند، تازه میشود.
مِثلی لا یُبایعُ مِثلهُ
امام مجاهدان ، در پاسخ استاندار مدینه که پیشنهاد سازش با یزید را می دهد، می فرماید: مثل مَنی ، با مثل او بیعت نمی کند، و با این کلام ، خط مشی تمامی آزادیخواهان و حق طلبان را مشخص می نماید که هرگز جبهه ی حق با سنگر باطل، دوستی و تفاهم ندارد و ابلاغیه ی رسمی او: « هیهات منّا الذلّة » است ودراین مقال اَشعار زیبایش را می سراید که: مُردن برای خدا از سواری بر مَرکب زشتی و تباهی بهتر است - خواری و زاریِ اجباری نیز از در افتادگی در دوزخ الیم ، سزاوارتر است.

إِن لَم یَکن لکُم دینٌ فکونوا أحراراً فی دنیاکُم
امام آزادمردان می فرماید: اگر بی دین هستید و متعهد به هیچ آئینی نمی باشید جوانمردی پیشه کنید و حاضر به همسوئی با ظالم نشوید. با این حساب پیشوای سوم تشیع اصیل و غیر حکومتی، با صدای رسایش هر خفته ی کتک خورده ای را از خواب جهل بیدار می کند که: آنکس که از حسین تقلید می کند ، هرگز پیروی از دیکتاتوری و خودکامگی نمی کند و هرگز حسینیان زمان ، با اُمویان مکّار و زور گو و زراندوز، همنشینی و همسوئی نمی کنند. خیلی عجیب است که شیعه ی امروز، ننگ سکوت و نشستن کنج خانه را، بر شوریدن و قیام بر علیه خط ظلم و دجالیان زمان ترجیح می دهد حال آنکه پیروان دیگر مذاهب، مانند گاندی، خالق حماسه های بزرگ می شوند و با اعتراف به این حقیقت که حرکت استقلال طلبی و استعمارستیزی اش الهام گرفته از حرکت رهائی بخش حسین بن علی است، مدال آزادیخواه بزرگ مشرق زمین را گردن آویز خود می کند و با این قیام نجاتبخش خویش، درسی جاودانه به تمامی بهانه جویان و معاندین اسلام اصیل و غیر سیاسی می دهد که: تمامی انبیاء و اولیاء الهی پیام آور عدل و اخلاق و عشق و برابری هستند و در این میان فرقی بین آنها نمی باشد و حسین بن علی می تواند پیشوای هر آزاده ی مبارزی باشد. در این میان گل سرخی با افتخار خود را وامدار تفکر و فرهنگ مبارزات حسینی می داند.
کُل یَوم ٍ عاشورا و کُل أرض ٍ کربلاء و کُل شهر ٍ مُحَرم
این شعار زیبا و جاودانه ی شیعه است که تکلیف همه را برای همیشه روشن می کند که پیکار بین جبهه ی حق و باطل تمامی ندارد و هر روز شاهد صف آرائی جبهه ی حسینی و یزیدی هستیم و ما لاجرم یا می بایست در صف حسینی باشیم یا در جبهه ی یزید و مسیر سومی وجود ندارد. یا باید برغم ضعف ظاهری و اگر شده حتی با فریادمان از ظالم پُر امکانات اعلان انزجار نمائیم و یا با به حراج گذاشتن شرافت و وجدان وانسانیت خود ، دعاگوی ظالم غاصب باشیم همانگونه که حامیان، مزدوران و باورمندان رژیم دیکتاتوری ولایت فقیه، عزت و آبروی خود را به بهای اندک این دو روزه ی عمر معاوضه نمودند.
حال باید منصفانه از خود بپرسیم که ما حصل یک دهه عزاداری برای سرور آزادگان چه بوده و آیا عزاداریهای بی محتوا حق مطلب را ادا کرده است؟ اصول را رها کرده ایم و فروع را چسبیده ایم! دغدغه ی مراجع شیعه شده است اینکه قمه زنی اشکال دارد یا نه! البته پاسخ به سئوالات شرعیه امری بدیهی ست لیکن اولی تر این است که فلسفه ی قیام حضرت ثارالله برای مردم تبیین شود تا اینگونه تشیع مورد حملات مخالفین قرار نگیرد و تکیه بر این گونه اعمال بعضاً غیر ضروری، دست آویزی برای هدم اعتبار شیعه قرار نگیرد. چرا در جامعه شیعی که خود را دنباله روی امام حسین می داند این شعار ابی عبدالله نهادینه نشده که :

بزرگ فلسفه ی قتل شاه دین این است
که مرگ سرخ بِه از زندگی ننگین است
نه ظلم کن به کسی و نی به زیر ظلم برو
که این مرام حسین و منطق دین است

چرا ظلم ستیزی و سازش ناپذیری امام حسین با خط ظلم در جامعه توسط علمای دینی تبیین و ترویج نمی گردد، جز اینکه این علما و مراجع جیره خوار حکومت و دعا گوی ظالمند؟ چرا اخلاق نیکو و حُسن همجواری ابی عبدالله الحسین در رأس امور تربیتی جامعه قرار نمی گیرد؟ چرا پایداری بر عقیده در فرهنگ حسینی بازگو نمی شود؟ اگر از فردای عاشورا کم فروشی ، گران فروشی ، دروغ، غش در معامله و زور گوئی در معاملات شیعه کمتر شد معلوم است که ما تأثیر گرفته ایم. اگر در پیروی ازعدالتجوئی و عدالتخواهی امام حسین از همین فردا در برابر این حکومت ستمدینی که هویت ما را به یغما برده متحد شدیم ، معلوم می شود حسینی هستیم .
با این حساب تکلیف ما در برابر جنبش های آزادیخواهانه ی زنان، کارگران، معلمان، دانشجویان و حامیان اسلام غیر حکومتی و پرچمدار آن یعنی آیت الله بروجردی که خواهان برابری و آزادی فردی و اعتقادی در جامعه است کاملاً معلوم است.
اگر گوش شنوائی داشته باشیم صدای ناله هل من ناصر ٍ ینصرنی فرزند ابی عبدالله الحسین، امام زمان را می شنیدیم که از اعماق وجودش از این عملکرد شیعیان جاهل اعلان رنج می کند تا واقعیت کل یوم عاشورای کنونی و تنهائی ایشان را بهتر درک می کردیم.

۱۳۸۶/۱۰/۲۱

پرواز به كربلاء

دنياى بشريّت، همواره شاهد حوادث تند و وقايع تلخ بوده و تاريخ گذشته، گوياى صدمات بليغ بر پيكر انسانيّت است ولى در پيچ و خم زندگى، غبارهاى جنايات، فرو نشسته و مصائب، دچار مرور زمان مى‏گردد و شديدترين جنايات، به فراموشى سپرده مى‏شود. امّا داستانى در خاطرات اوراق بهادار عتيق قرار دارد كه نه تنها از ياد انديشمندان نمى‏رود بلكه هر تلاوت‏كننده‏اى را تكان داده و غيرت هر صاحب‏وجدانى را تهييج مى‏نمايد و همين مسأله باعث تقويت حرّيّت آزادى‏خواهان هر عصر شده. اين حماسه دلخراش را مى‏توان رساترين موضوع تربيتى دانست كه چنانچه در حوزه‏هاى فكرى و حلقه‏هاى فرهنگى، به تجزيه و تحليل رود، خزائنى از آموزش‏هاى قضائى و معادنى از دانستنى‏هاى ادبى را به بار مى‏آورد. به اعتقاد اين جانب، در رخداد انحصارى عاشوراء، نقش‏هاى متضادّ عدل و ظلم - خوبى و بدى - عطوفت و بى‏رحمى - اشك و خنده - ناله و نعره - حقّ و باطل - سفيدى و سياهى - زيبا و زشت - ديانت و سياست - بهشت و جهنّم - خدا و شيطان - دنيا و آخرت - آزادى و اسارت - صداقت و خيانت، كاملاً برجسته و پيوسته است، بگونه‏اى كه مى‏توان ادّعا نمود كه مأخذ تمامى اشياء و اشخاص، به غائله عاشوراء باز مى‏گردد، يعنى اگر به چيزى رسيديد كه مشكوك بود و نتوانستيد به صحّت و سقم او برسيد، به دفتر عاشوراء بنگريد و با توجّه به مُعجمى كه از اصول كلّى خلقت در آن مرقوم است، مى‏توانيد به قضاوت بنشينيد و تسليم نظرات اَصلح شويد. مثلاً رد يا قبول افراد را به چارچوب‏هايى كه در فتنه عاشوراء منقوش گرديده مرجوع نموده و ملاحظه كنيد كه چنين فردى در خصوصيّت‏هاى اخلاقى و انسانى و ايمانى، به چه شخصيّتى در عاشوراء شباهت دارد، به جبهه يزيد گرايش دارد يا با اردوگاه حسينى مطابقت مى‏نمايد و يكى از ابعاد مفاهيم كلام نبوى كه فرموده: حُسينٌ مِنّى و اَنَا مِنْ حُسين، همين مرتبه است كه در قيام مقدّس آن سرور شهيدان، هر سرّى، افشا گرديد و هيچ رازى، ناشكفته نماند و پرده از درون همه فرو افتاد و خطّ مشى هر كسى به مرجع خطوط و عقود، يعنى كتاب كربلاء، محاسبه و مقايسه مى‏شود. بنابراين به ديد يك قيام دينى صِرف، به نهضت اَباعبداللّه، ننگريد كه خداوند او را همچون آفتابى قرار داده كه هزاران نوع انرژى حيات‏بخش و انوار روح‏نواز و تشعشعات متافيزيكى را داراست. پس اى اِسكان‏يافته در سَفينةالنّجاة ثاراللّهى، قدر خود را بدان و زيارت‏نامه خون خدا را با عادات و علائق عاطفى، مخوان كه مجموعاً، تجديد بيعت با قديم‏الاحسانِ لاهوتى بوده و تك‏تك كلماتش، به عينه تابلوى هدايت نسل‏ها و عصرها مى‏باشد و جايگاهش در تمامى مبادى سياسى و ميادين علمى و محاكم قضائى و مجامع تربيتى خواهد بود و جاى بسى تأسّف است كه برخورد بسيارى از گرويدگان، گذرا و ظاهرى و مقطعى و نفْسانى بوده و متعاقباً از اثرات بلندمدّت و دائمى چنين تمدّن و فرهنگ آسمانى، محروم مى‏گردند. اگر بخواهيم در چند سطر، به معرّفى اين كوه سر به فلك كشيده غم‏ها، رنج‏ها، دردها، عبرت‏ها، اندرزها و آرزوها بپردازيم، بايد مكتوب نماييم كه اصول دين، در تمامى پنج فصلش، مختوم به آن است، به اين معنى كه: 1- «توحيد» را با بينش الهى حسين مى‏توان ادراك نمود. 2 - «عدل» را در ذرّات وجود آن امام مظلوم، مى‏توان احساس نمود كه آن عصاره عدالت، براى حراست از حقيقت عدل، در زير زنجيرهاى ظلم، قطعه قطعه گرديد و در مسير هدْم استحكامات استبدادگران، به زير پاى ستمكاران، پايمال شد. 3- «نبوّت» را ميراث‏برى فطرى بود كه خون تمامى پيامبران را در رگ‏هاى بريده‏اش حمايل مى‏نمود و از فرياد انبياءِ عظام، در زير گنبد كبود زمان، پاسدارى مى‏نمود. 4- «امامت» را مُهر ضمانت زد تا در برابر مدّعيان نامرد و سارقان سنگر پيشوايى، عقول و قلوب جوامع انسانى را بيمه نمايد. 5- «معاد» را با ابدان پاره‏پاره خود و يارانش، قيامت مى‏كند و پل صراط را با اسناد مظلوميّتش مى‏لرزاند و بند از بند متجاسرين به تماميّت عدالت، جدا مى‏نمايد و آنگاه در فروع، چهره نورانى و ملكوتى او درخشش كرده و «نماز» را در مناجات آخرش و «روزه» را در خونش و «جهاد» را با استخوانش و «حج» را با تن بى‏كفنش و «زكوة» را با سر بر نيزه رفته‏اش و «خمس» را با دست‏هاى قلم‏شده عبّاسش و «امر به معروف» را با لب‏هاى چوب خيزران خورده‏اش و «نهى از منكر» را با يتيمان تازيانه‏خورده‏اش و «تولّى‏» را با هَلْ مِنْ ناصِرَش و «تَبَرّى‏» را با زينب به بند كشيده‏اش، رنگ و لعاب معنوى و عرفانى و جاودانه داده و اكنون، حجّت بر شما اى حسينيان دهر، تمام گشته كه در هفت آسمان و زمين، جز او پناهى نخواهيد يافت و سايه‏اى غير او، براى رهايى از ظلمات دنيوى و اخروى، پيدا نخواهيد نمود.
كتاب باراني در كوير سوخته
اثر آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي