۱۳۸۶/۰۶/۰۳

بازمانده حق‏تعالى مى‏آيد

بشارت به تشنگان عدالت و حقيقت، مژده به شيفتگان صلح و سلامت، نويد به آرزومندان نجات بشريّت كه مالك قلوب عارفان مى‏آيد؛ هشدار به غرب‏زدگان و شرق‏گرايان، اخطار به نفْس‏پرستان و حق‏ستيزان، توجّه به سلطه‏طلبان و شكم‏پارگان كه آقاى ممكنات در راه است؛ ولىّ آسمان و زمين در مسير بازگشت مى‏باشد؛ مولاى كون و مكان رو به جهانيان دارد و دست در قبضه ذوالفقار كرده كه اى سيلى خوردگان زمان، نوازشگر مظلومان مى‏آيد؛ اگر گوش شنوا داشته باشيد، كلام دلنشين آن عزيز فاطمه را مى‏شنويد كه در پهنه آفرينش، فرياد جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ‏الْباطِل را طنين داده؛ اگر چشمها را از غبار گناه بزداييد، به وضوح انوار ملكوتى آن درّ يگانه هستى را مشاهده مى‏كنيد كه چگونه شتابان براى دفع اهريمنان مى‏آيد و اكنون وقت محاسبه است كه در نهضت مقدّس قهراللّهى چه موضعى دارى؟ آيا احساس نيازت به او به قدريست كه از ديگران غافلى؟ يا آن كه زبانت آيه اَمَّن يُجيب مى‏خواند و دل در گرو عشق اين و آن دارى؟ در يك دل، دو محبّت جاى نمى‏گيرد؛ امروز تكليف خود را روشن نما كه اهل كدامين جبهه‏اى؛ جبهه منتظران يا وادى مدّعيان؟ كسى كه در انتظار پيك لاهوت است چگونه به توليّت همنوعان مفلوك و ذليلى تن مى‏دهد كه از ساعاتِ ديگرِ سرنوشتِ خويش خبر ندارند؟ آيا اين چنين زيستن، خفّت و خوارى نيست؟ بايد بدانيد، تا وقتى‏كه سر در طاعت اغيار داريد از قيام جهانى آن قائد عظيم‏الشّأنِ آفرينش، نفعى نخواهيد برد كه بَقيَّةُاللّهِ خَيرٌ لَكُمْ اِنْ كُنتُمْ مُؤمِنينَ و قطعاً بيگانگان از جويبار «عرفان امامان آسمانى» از شراره عقوبت منتقم كبير، جان سالم به در نبرده و به سختى عذاب خواهند شد.
« به اميد ظهور حكومت جبروتيان »
منبع : کتاب حکیم
اثر: آیت الله سید حسین کاظمینی بروجردی

۱۳۸۶/۰۵/۱۹

مبعث، بعثت حيات بشر است‏

براى خيلى‏ها چنين تصوّرى پيش مى‏آيد كه ما چه احتياجى به انبياء داريم؟ و اگر پيامبران نبودند چه مى‏شد؟ پاسخ اين توهّمات را آيات مربوطه و احاديث موضوعه و روايات مندرجه داده‏اند. پروردگار متعال در مباحث مختلف فرقانى، به اهمّيت اين مسأله، سخن گفته و بياناتى كم‏نظير آشكار نموده است. ايزد منّان مى‏فرمايد: من بر شما قاطبه بشريّت، منّت گذاشتم كه نماينده‏اى را از جانب خودم به سويتان فرستادم. فراموش نشود كه از خصائص ناپسند در فرهنگ دينى، منّت‏گذارى بوده امّا آنقدر مسأله رسالت سفيران حق، پرمحتوا و باشُكوه و ضرورى مى‏باشد و متأسّفانه مورد بى‏مِهرى اكثريّت جامعه در هر زمان و مكان قرار مى‏گرفته كه حضرت دادار، به عنوان زنگ خطر و ابلاغ نعمت، تحت عنوان منّت، به رخ تاريخ مى‏كشد و اين درحاليست كه سفره‏هاى پى‏درپى و رنگارنگ طبيعت را هرگز به روى ما نمى‏آورد كه انبوهى از فراورده‏هاى عنايتى، هدايتى و شرافتى را برايمان چيده و كريمانه بفرمايمان زده و بى‏حساب و كتاب، مهرورزى داشته، امّا در اين يك مورد، چون كه پاى تماميّت ارزش‏ها و قداست‏ها در بين است مطرح مى‏كند و نهيب مى‏زند و بر عاميان ناسپاسگر مى‏خروشد كه واى بر شما، نمى‏بينيد اقيانوس موّاج نبوّت را كه چنان امواجى را در آگاهى و آزادگى و آمادگى، ايجاد كرده كه نسل‏ها را از كام شيطان مى‏رهاند و فصل‏ها را در نوآورى‏هاى فطرى، ايجاد مى‏نمايد و نمودهاى اخلاقى و احساسى را مى‏شكفد. اكنون به فرازهاى تربيتى و پرورشى آيه مورد نظر، توجّه نماييد تا به سرچشمه‏هاى حقيقت نزديك شويد، خدايتان براى شما مريدان ابديّت، كارى كرده كه از آب و نانتان، فورى‏تر و حياتى‏ترست، او به لطف فرامحيطى خود، پيام‏آورانى را گسيل داشته كه تابلوهاى هشدارى و اعتبارى را در بستر زندگى عموم، منقوش نموده تا راه را از چاه، تميز دهند و با اين عمل، مانع سركشى‏هاى فرزندان آدم و حوّا شده تا مماشات متقابل، مسالمت‏آميز و مطبوع گردد و تعليم را به دست ايشان، اشاعه داد و الفباى ادراك را با نُسَخ جميله كتب عتيق، برافراشت تا از گمراهى‏ها بكاهد و لغزش‏ها را مهار نمايد و تفاوت بين انسان و حيوان كه در بسيارى از امور، داراى مشتركاتند، مشخّص گردد و فرش‏نشينان خاك خورده، به عرش اعلى‏ پرواز نمايند و در مسابقات فرشتگان، مدال‏ها را جذب نمايند.
در مخاطبه ديگر آمده، اوست كه مناديش، كلام درست را آشكار مى‏سازد و بر تمامى مكاتب، غلبه مى‏نمايد و در بخشى ديگر از مصحف شريف، اين‏گونه از خطّ پيامبرى، پرده گشايى مى‏نمايد: ما مبشّرانى به ديارتان ارسال داشتيم كه قوى‏ترين منطق علمى را عرضه مى‏كردند و در كنارشان، اوراق مقدّسى، جلوه‏گرى مى‏كرد كه در آن، مجموعه نيازمندى‏هايتان قرار داشته و جايى براى عطش روحى و جسمى، باقى نگذاشته و ظرف درونتان را از انوار حكيمانه، پُر مى‏كردند تا سربلندى اشرف مخلوق، حفظ شود و از ندامت بلندمدّت شما، ممانعت گردد.
در آخرين كتاب آسمانى، از برگزيدگان جبروت، قصصى آمده كه مطالعه آنها باعث روشنايى دل مى‏شود. در زندگانى آن دلسوزان بنى‏آدم، كوه‏هاى بردبارى و درياهاى استقامت رؤيت مى‏شود كه هيچ مُصلحى در هيچ ديارى، اين‏گونه از جان خويش، مايه نمى‏گذارد و مشابهى در ساير منجيان ماسَبق ندارند. آنها ستارگان ايثار و كهكشان تقوا بودند. تقريباً تمامى آن پيشوايان خداپرستى، در حال انجام مأموريّت، جان باختند و بعضاً به نحو فجيعى از پا درمى‏آمدند، امّا لحظه‏اى از فريادهاى عزّت‏آفرينشان كاسته نمى‏شد و حاضر به معامله آخرت نمى‏گشتند و به تعبير سوزناكى از نبىّ مكرّم، اين كارگران بى‏مزد و مواجب امّت، هر صبح به دعوت ملّت‏ها مى‏شتافتند و شامگاهان با تنى مجروح و روانى خسته به منزل بازمى‏گشتند و دوباره با طلوع آفتاب، حركت مقدّس خويش را ادامه مى‏دادند كه ثمره اين فداكارى‏ها، استقرار اديان الهى در زمين بود و امروز شاهد پيروى ميلياردها نفوس از بيم‏دهندگان سماوى هستيم و اگر صلح، صفا، برادرى و برابرى در جهان داريم از بركات زحمات طاقت‏فرساى اين بانيان خير و خوشى مى‏باشد، تلاش مستمرّ نگهبانان شجره توحيد، در تمامى ادوار و ازمنه، موجبات رشد و تعالى عقلاء و عرفاء گرديده و شرايط بارورى مناسبى را در پهنه گيتى، بهم رسانده و افق زيبايى را در عقائد حقّه، ترتيب داده و چنانچه به تعاريف ويژه رسول خاتم در آئينه وحى بنگريد، ملاحظه مى‏نماييد كه با چه اقيانوسى از محامد شخصى و محاسن فردى و مكارم درونى، روبرو هستيد آنجا كه خدايش وى را به خُلق نيكو ستوده است و اخلاق را مدار نگاهش مى‏خواند و خوش‏خُلقى را شبنم تبسّمش مى‏داند كه بيگانه با مذهب را آنچنان با خوشرويى مى‏نوازد كه او از فرط خجلت، سر به زير انداخته و روى ديدنش را ندارد و در بخشى از تصوير ماوراء، وى را مكرمتى عظيم مى‏داند كه بر هر كوير تشنه‏اى، ابر باران‏زاست و در قسمتى از لوح كبير، از او به عنوان يك تمدّن برتر و پرطراوت، ياد مى‏شود كه هر جوينده‏اى را بال و پر مى‏دهد تا افلاك را سِير نمايد.
در فرازى از منبع لاهوت به ابعاد احساسى و عاطفى او اشارت مى‏نمايد كه از اخبار پنهانى، با خبرتان مى‏سازد تا در هنگام استماع آهنگ عذاب، در مقابل عمل انجام شده قرار نگيريد و غرق در طوفان بلايا نشويد. از شاخص‏هاى وجودى اين سرور مُخبران صَمدانى، آنست كه او همچون همكاران خويش، پايبند تعهّدات معنوى بوده و قدم‏هاى استوارش، متانت را به ايمان‏آوردگان، عرضه مى‏دارد و در صفحه ديگرى از مجلّد منوّر يزدانى، حركات و سَكَناتش را به اين وجه، تفسير نموده‏اند كه او منتخب معتبرى است كه خادم تسليم شدگان به پادشاه زمين و آسمان است و در ميدان نبرد با مخالفين حىّ قدير، بى‏باكانه به ستيز مى‏رود و پشت معاندين شريعت را بر خاك پَستى مى‏نهد. پروردگارتان او را مُبصر نظام آفرينش قرار داده و معاونت مجموعه پيچيده هستى را بر عهده‏اش نهاده و ما را از هر مدلى، استغناء بخشيده و وساطت جهان‏شمولى را بر دوشش نهاده كه بندگان را از هر باب، مستغنى مى‏نمايد و دايره كارپردازيش را عميق و فراخ كرده تا هر نوع موجودى و موقعيّتى را در شبكه‏هايش تعبيه نمايد و يك نسخه همگانى را بر دروازه معرفتش، الصاق كرده - ما اتيكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهيكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا - و گذرنامه بهشت را از آن مدخل، منتشر نموده كه امر و نهى او، ضامن سعادت دو ديار مى‏باشد و حال، در حدّ فاصل چهارده قرن، مورد تهاجم تمدّن‏هاى معاصر، قرار گرفته‏ايم و از رنگ و لعاب مسلك‏هاى قارچ‏گونه، بسيارى از جوانان خام و بزرگسالان ناوارد، مسموم شده‏اند و سرنخ فطرت را از كف داده‏اند و ظالمانه به سازه‏هاى نامرغوب و ناصالح مكّاران دوران، تن داده‏اند و باعث گله‏مندى صانع بى‏مثال خلقت شده‏اند، كه آيا از سرگذشت پدر و مادر اوّليّه، عبرت نگرفتيد وقتى به آنها، رقيب مزوّر و مدلّس را نشان دادم كه با پرچم نيرنگ و سياست، به جاذبه‏هاى توخالى پرداخت و دل‏هاى خداجويان را ربود و ممنوعات را شاخ و برگ نفسانى داد و محدوده قرب را مخدوش نمود و شما نيز امروز با تيرهاى مردود و مذموم هوى‏خواهى به دامن‏هاى آلوده، كشيده مى‏شويد و صاحبتان يكسره از جايگاه قداست و قرابت، گواه و شاهد خويش را تبليغ مى‏كند كه كلامش درست، بيانش مفيد، مسيرش نافع و موضعش نجات‏بخش است و بدون ذرّه‏اى انتظارات مادّى و دنيوى، لواى طهارت و شرافت و فضيلت را بر دست گرفته و در طول هزار و چهارصد و بيست و يك سال، دعويش به مرور تقويم، كهنه و منسوخ نگشته و شعارش با وجود تراكم حواشى اغيار، هنوز حرف اوّل را در كلاس خودشناسى مى‏زند و براهين او مشق دفتر جامعه‏شناسى بوده و مستدلّاً از آرمانِ ما يَنْطقُ عَنِ الْهَوى‏، حفاظت مى‏نمايد و منزلت عبودى را پاس مى‏دارد.
براستى كه در اين عيد، مراتبى از محاسبات لازمست، تا بدانيم كه از اين چشمه جوشان ازلى، چه مقدار نوشيده‏ايم و با سفينه محمّدى، به كدامين مرز نيكبختى، سفر كرده‏ايم و علّت عقب‏ماندگى مسلمين در قرون پيشين، جدايى ايشان از سيره نبوى بوده و بنا را بر اختلاط گذاشته بودند، يعنى از هر مذهبى، روشى را اقتباس مى‏نمودند و در نهايت، تضادهاى برگرفته، تنفّس تشريعى را ناممكن ساخت و تكوين قوانين سرمدى را مختل نمود و تراژدى غم‏انگيز شكست‏هاى پى‏درپى به وقوع پيوست و امّت واحده را به هفتاد جزء، تبديل نمود تا جايى‏كه قدرت‏هاى سلطه‏گر و طمّاع، به كشورهاى مسلمين، تجاوز نمودند و فتنه‏ها بپا كردند و انتقام شيطانى خود را از بانى شريعت حقّه گرفتند. چگونه فراموش مى‏شود پيشرفت اسلام‏گرايان در علوم و فنون و صنايع كه آثار و اخبار آن در اوراق تاريخ، مشهودست و تنديس مخترعين و مكتشفين مسلمان در دانشگاه‏هاى معروف دنيا، يادآور شكوفايى عظمت اين آئين حنيف مى‏باشد.
آيا تأسّف‏آور نيست كه بخوانيم، روزگارى، كرانه‏هاى اسلام، تا مُنتها اِليه سرزمين‏هاى هند - چين - آلمان و ايتاليا بوده و امروز، در بلاد مسلمين، اختلاف، درگيرى، ناامنى، بى‏دينى و ناباورى، موج مى‏زند؟ آيا مسئول اين حقارت‏ها، جسارت‏ها و خسارت‏ها، خودمان نمى‏باشيم كه امانت بعثت را كنار انداخته و به دنبال اجانب مى‏رويم و مُد را بر قالَ رَسولُ اللّه، ترجيح مى‏دهيم و باورداشت‏هايمان را ناكافى مى‏پنداريم و دست تكدّى به شرق و غرب، دراز كرده‏ايم و فكر و فرهنگ را از دشمنانمان، مسألت مى‏كنيم، آيا اين نفرين پيامبر عاليقدر نيست كه ده‏ها كشور اسلامى، از فقر و جهل و ستم، رنج مى‏برند و با انبوهى از جمعيّت، قادر به دفاع از منافع خويش نمى‏باشند و با اين‏همه مناطق حاصل‏خيز، از گرسنگى و سوء تغذيه، شكايت مى‏كنند و با سرمايه‏هاى كم‏نظير درون‏زمينى و معادن، بدهكارترين ممالك، محسوب مى‏شوند و ثروت‏هاى خداداده را مفت و مجّانى از چنگ مى‏دهند؟ تمام اين فجايع و رسوايى‏ها، بخاطر يك موضوع است و آن، فاصله گرفتن پيروان قرآن از اجرائيات نورانى آن و قهر نمودن آنها از مبدأ وحى مى‏باشد كه اگر، فلسفه انتظار، افشا شود، خواهيد دانست كه منتظر واقعى، دل به خطوط واهى نمى‏بندد و از بيعتِ اَلَسْت، غفلت نمى‏نمايد و مهدى را مُجَدِّد فرياد محمّد مى‏داند و نداىِ قُولُوا لا اِلهَ اِلّا اللّه تُفْلِحُوا را در ظهور، مَطْلع تسليم خلايق، مى‏داند.
در خاتمه، افكار عمومى را به سنّت رسول معظّم، معطوف مى‏دارم كه داراى قاموس تمام‏عيارى از نيكى‏ها، خوبى‏ها، زيبايى‏ها، روشنايى‏ها، راحتى‏ها و كاميابى‏هاست و مخصوصاً نسل جوان غيور و انديشمند را توصيه به ره‏گيرى اقوال و مواعظ و نصايح آن رهبر منصوص رحمانى مى‏نمايم تا از دام‏هاى پوشيده شياطين انسى و جنّى، بِرَهَند و اقتدار و سرافرازى را به ميهن اسلامى دهند.
منبع : کتاب بارانی در کویر سوخته
اثر : آیت الله سید حسین کاظمینی بروجردی