۱۳۸۶/۰۵/۱۹

مبعث، بعثت حيات بشر است‏

براى خيلى‏ها چنين تصوّرى پيش مى‏آيد كه ما چه احتياجى به انبياء داريم؟ و اگر پيامبران نبودند چه مى‏شد؟ پاسخ اين توهّمات را آيات مربوطه و احاديث موضوعه و روايات مندرجه داده‏اند. پروردگار متعال در مباحث مختلف فرقانى، به اهمّيت اين مسأله، سخن گفته و بياناتى كم‏نظير آشكار نموده است. ايزد منّان مى‏فرمايد: من بر شما قاطبه بشريّت، منّت گذاشتم كه نماينده‏اى را از جانب خودم به سويتان فرستادم. فراموش نشود كه از خصائص ناپسند در فرهنگ دينى، منّت‏گذارى بوده امّا آنقدر مسأله رسالت سفيران حق، پرمحتوا و باشُكوه و ضرورى مى‏باشد و متأسّفانه مورد بى‏مِهرى اكثريّت جامعه در هر زمان و مكان قرار مى‏گرفته كه حضرت دادار، به عنوان زنگ خطر و ابلاغ نعمت، تحت عنوان منّت، به رخ تاريخ مى‏كشد و اين درحاليست كه سفره‏هاى پى‏درپى و رنگارنگ طبيعت را هرگز به روى ما نمى‏آورد كه انبوهى از فراورده‏هاى عنايتى، هدايتى و شرافتى را برايمان چيده و كريمانه بفرمايمان زده و بى‏حساب و كتاب، مهرورزى داشته، امّا در اين يك مورد، چون كه پاى تماميّت ارزش‏ها و قداست‏ها در بين است مطرح مى‏كند و نهيب مى‏زند و بر عاميان ناسپاسگر مى‏خروشد كه واى بر شما، نمى‏بينيد اقيانوس موّاج نبوّت را كه چنان امواجى را در آگاهى و آزادگى و آمادگى، ايجاد كرده كه نسل‏ها را از كام شيطان مى‏رهاند و فصل‏ها را در نوآورى‏هاى فطرى، ايجاد مى‏نمايد و نمودهاى اخلاقى و احساسى را مى‏شكفد. اكنون به فرازهاى تربيتى و پرورشى آيه مورد نظر، توجّه نماييد تا به سرچشمه‏هاى حقيقت نزديك شويد، خدايتان براى شما مريدان ابديّت، كارى كرده كه از آب و نانتان، فورى‏تر و حياتى‏ترست، او به لطف فرامحيطى خود، پيام‏آورانى را گسيل داشته كه تابلوهاى هشدارى و اعتبارى را در بستر زندگى عموم، منقوش نموده تا راه را از چاه، تميز دهند و با اين عمل، مانع سركشى‏هاى فرزندان آدم و حوّا شده تا مماشات متقابل، مسالمت‏آميز و مطبوع گردد و تعليم را به دست ايشان، اشاعه داد و الفباى ادراك را با نُسَخ جميله كتب عتيق، برافراشت تا از گمراهى‏ها بكاهد و لغزش‏ها را مهار نمايد و تفاوت بين انسان و حيوان كه در بسيارى از امور، داراى مشتركاتند، مشخّص گردد و فرش‏نشينان خاك خورده، به عرش اعلى‏ پرواز نمايند و در مسابقات فرشتگان، مدال‏ها را جذب نمايند.
در مخاطبه ديگر آمده، اوست كه مناديش، كلام درست را آشكار مى‏سازد و بر تمامى مكاتب، غلبه مى‏نمايد و در بخشى ديگر از مصحف شريف، اين‏گونه از خطّ پيامبرى، پرده گشايى مى‏نمايد: ما مبشّرانى به ديارتان ارسال داشتيم كه قوى‏ترين منطق علمى را عرضه مى‏كردند و در كنارشان، اوراق مقدّسى، جلوه‏گرى مى‏كرد كه در آن، مجموعه نيازمندى‏هايتان قرار داشته و جايى براى عطش روحى و جسمى، باقى نگذاشته و ظرف درونتان را از انوار حكيمانه، پُر مى‏كردند تا سربلندى اشرف مخلوق، حفظ شود و از ندامت بلندمدّت شما، ممانعت گردد.
در آخرين كتاب آسمانى، از برگزيدگان جبروت، قصصى آمده كه مطالعه آنها باعث روشنايى دل مى‏شود. در زندگانى آن دلسوزان بنى‏آدم، كوه‏هاى بردبارى و درياهاى استقامت رؤيت مى‏شود كه هيچ مُصلحى در هيچ ديارى، اين‏گونه از جان خويش، مايه نمى‏گذارد و مشابهى در ساير منجيان ماسَبق ندارند. آنها ستارگان ايثار و كهكشان تقوا بودند. تقريباً تمامى آن پيشوايان خداپرستى، در حال انجام مأموريّت، جان باختند و بعضاً به نحو فجيعى از پا درمى‏آمدند، امّا لحظه‏اى از فريادهاى عزّت‏آفرينشان كاسته نمى‏شد و حاضر به معامله آخرت نمى‏گشتند و به تعبير سوزناكى از نبىّ مكرّم، اين كارگران بى‏مزد و مواجب امّت، هر صبح به دعوت ملّت‏ها مى‏شتافتند و شامگاهان با تنى مجروح و روانى خسته به منزل بازمى‏گشتند و دوباره با طلوع آفتاب، حركت مقدّس خويش را ادامه مى‏دادند كه ثمره اين فداكارى‏ها، استقرار اديان الهى در زمين بود و امروز شاهد پيروى ميلياردها نفوس از بيم‏دهندگان سماوى هستيم و اگر صلح، صفا، برادرى و برابرى در جهان داريم از بركات زحمات طاقت‏فرساى اين بانيان خير و خوشى مى‏باشد، تلاش مستمرّ نگهبانان شجره توحيد، در تمامى ادوار و ازمنه، موجبات رشد و تعالى عقلاء و عرفاء گرديده و شرايط بارورى مناسبى را در پهنه گيتى، بهم رسانده و افق زيبايى را در عقائد حقّه، ترتيب داده و چنانچه به تعاريف ويژه رسول خاتم در آئينه وحى بنگريد، ملاحظه مى‏نماييد كه با چه اقيانوسى از محامد شخصى و محاسن فردى و مكارم درونى، روبرو هستيد آنجا كه خدايش وى را به خُلق نيكو ستوده است و اخلاق را مدار نگاهش مى‏خواند و خوش‏خُلقى را شبنم تبسّمش مى‏داند كه بيگانه با مذهب را آنچنان با خوشرويى مى‏نوازد كه او از فرط خجلت، سر به زير انداخته و روى ديدنش را ندارد و در بخشى از تصوير ماوراء، وى را مكرمتى عظيم مى‏داند كه بر هر كوير تشنه‏اى، ابر باران‏زاست و در قسمتى از لوح كبير، از او به عنوان يك تمدّن برتر و پرطراوت، ياد مى‏شود كه هر جوينده‏اى را بال و پر مى‏دهد تا افلاك را سِير نمايد.
در فرازى از منبع لاهوت به ابعاد احساسى و عاطفى او اشارت مى‏نمايد كه از اخبار پنهانى، با خبرتان مى‏سازد تا در هنگام استماع آهنگ عذاب، در مقابل عمل انجام شده قرار نگيريد و غرق در طوفان بلايا نشويد. از شاخص‏هاى وجودى اين سرور مُخبران صَمدانى، آنست كه او همچون همكاران خويش، پايبند تعهّدات معنوى بوده و قدم‏هاى استوارش، متانت را به ايمان‏آوردگان، عرضه مى‏دارد و در صفحه ديگرى از مجلّد منوّر يزدانى، حركات و سَكَناتش را به اين وجه، تفسير نموده‏اند كه او منتخب معتبرى است كه خادم تسليم شدگان به پادشاه زمين و آسمان است و در ميدان نبرد با مخالفين حىّ قدير، بى‏باكانه به ستيز مى‏رود و پشت معاندين شريعت را بر خاك پَستى مى‏نهد. پروردگارتان او را مُبصر نظام آفرينش قرار داده و معاونت مجموعه پيچيده هستى را بر عهده‏اش نهاده و ما را از هر مدلى، استغناء بخشيده و وساطت جهان‏شمولى را بر دوشش نهاده كه بندگان را از هر باب، مستغنى مى‏نمايد و دايره كارپردازيش را عميق و فراخ كرده تا هر نوع موجودى و موقعيّتى را در شبكه‏هايش تعبيه نمايد و يك نسخه همگانى را بر دروازه معرفتش، الصاق كرده - ما اتيكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهيكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا - و گذرنامه بهشت را از آن مدخل، منتشر نموده كه امر و نهى او، ضامن سعادت دو ديار مى‏باشد و حال، در حدّ فاصل چهارده قرن، مورد تهاجم تمدّن‏هاى معاصر، قرار گرفته‏ايم و از رنگ و لعاب مسلك‏هاى قارچ‏گونه، بسيارى از جوانان خام و بزرگسالان ناوارد، مسموم شده‏اند و سرنخ فطرت را از كف داده‏اند و ظالمانه به سازه‏هاى نامرغوب و ناصالح مكّاران دوران، تن داده‏اند و باعث گله‏مندى صانع بى‏مثال خلقت شده‏اند، كه آيا از سرگذشت پدر و مادر اوّليّه، عبرت نگرفتيد وقتى به آنها، رقيب مزوّر و مدلّس را نشان دادم كه با پرچم نيرنگ و سياست، به جاذبه‏هاى توخالى پرداخت و دل‏هاى خداجويان را ربود و ممنوعات را شاخ و برگ نفسانى داد و محدوده قرب را مخدوش نمود و شما نيز امروز با تيرهاى مردود و مذموم هوى‏خواهى به دامن‏هاى آلوده، كشيده مى‏شويد و صاحبتان يكسره از جايگاه قداست و قرابت، گواه و شاهد خويش را تبليغ مى‏كند كه كلامش درست، بيانش مفيد، مسيرش نافع و موضعش نجات‏بخش است و بدون ذرّه‏اى انتظارات مادّى و دنيوى، لواى طهارت و شرافت و فضيلت را بر دست گرفته و در طول هزار و چهارصد و بيست و يك سال، دعويش به مرور تقويم، كهنه و منسوخ نگشته و شعارش با وجود تراكم حواشى اغيار، هنوز حرف اوّل را در كلاس خودشناسى مى‏زند و براهين او مشق دفتر جامعه‏شناسى بوده و مستدلّاً از آرمانِ ما يَنْطقُ عَنِ الْهَوى‏، حفاظت مى‏نمايد و منزلت عبودى را پاس مى‏دارد.
براستى كه در اين عيد، مراتبى از محاسبات لازمست، تا بدانيم كه از اين چشمه جوشان ازلى، چه مقدار نوشيده‏ايم و با سفينه محمّدى، به كدامين مرز نيكبختى، سفر كرده‏ايم و علّت عقب‏ماندگى مسلمين در قرون پيشين، جدايى ايشان از سيره نبوى بوده و بنا را بر اختلاط گذاشته بودند، يعنى از هر مذهبى، روشى را اقتباس مى‏نمودند و در نهايت، تضادهاى برگرفته، تنفّس تشريعى را ناممكن ساخت و تكوين قوانين سرمدى را مختل نمود و تراژدى غم‏انگيز شكست‏هاى پى‏درپى به وقوع پيوست و امّت واحده را به هفتاد جزء، تبديل نمود تا جايى‏كه قدرت‏هاى سلطه‏گر و طمّاع، به كشورهاى مسلمين، تجاوز نمودند و فتنه‏ها بپا كردند و انتقام شيطانى خود را از بانى شريعت حقّه گرفتند. چگونه فراموش مى‏شود پيشرفت اسلام‏گرايان در علوم و فنون و صنايع كه آثار و اخبار آن در اوراق تاريخ، مشهودست و تنديس مخترعين و مكتشفين مسلمان در دانشگاه‏هاى معروف دنيا، يادآور شكوفايى عظمت اين آئين حنيف مى‏باشد.
آيا تأسّف‏آور نيست كه بخوانيم، روزگارى، كرانه‏هاى اسلام، تا مُنتها اِليه سرزمين‏هاى هند - چين - آلمان و ايتاليا بوده و امروز، در بلاد مسلمين، اختلاف، درگيرى، ناامنى، بى‏دينى و ناباورى، موج مى‏زند؟ آيا مسئول اين حقارت‏ها، جسارت‏ها و خسارت‏ها، خودمان نمى‏باشيم كه امانت بعثت را كنار انداخته و به دنبال اجانب مى‏رويم و مُد را بر قالَ رَسولُ اللّه، ترجيح مى‏دهيم و باورداشت‏هايمان را ناكافى مى‏پنداريم و دست تكدّى به شرق و غرب، دراز كرده‏ايم و فكر و فرهنگ را از دشمنانمان، مسألت مى‏كنيم، آيا اين نفرين پيامبر عاليقدر نيست كه ده‏ها كشور اسلامى، از فقر و جهل و ستم، رنج مى‏برند و با انبوهى از جمعيّت، قادر به دفاع از منافع خويش نمى‏باشند و با اين‏همه مناطق حاصل‏خيز، از گرسنگى و سوء تغذيه، شكايت مى‏كنند و با سرمايه‏هاى كم‏نظير درون‏زمينى و معادن، بدهكارترين ممالك، محسوب مى‏شوند و ثروت‏هاى خداداده را مفت و مجّانى از چنگ مى‏دهند؟ تمام اين فجايع و رسوايى‏ها، بخاطر يك موضوع است و آن، فاصله گرفتن پيروان قرآن از اجرائيات نورانى آن و قهر نمودن آنها از مبدأ وحى مى‏باشد كه اگر، فلسفه انتظار، افشا شود، خواهيد دانست كه منتظر واقعى، دل به خطوط واهى نمى‏بندد و از بيعتِ اَلَسْت، غفلت نمى‏نمايد و مهدى را مُجَدِّد فرياد محمّد مى‏داند و نداىِ قُولُوا لا اِلهَ اِلّا اللّه تُفْلِحُوا را در ظهور، مَطْلع تسليم خلايق، مى‏داند.
در خاتمه، افكار عمومى را به سنّت رسول معظّم، معطوف مى‏دارم كه داراى قاموس تمام‏عيارى از نيكى‏ها، خوبى‏ها، زيبايى‏ها، روشنايى‏ها، راحتى‏ها و كاميابى‏هاست و مخصوصاً نسل جوان غيور و انديشمند را توصيه به ره‏گيرى اقوال و مواعظ و نصايح آن رهبر منصوص رحمانى مى‏نمايم تا از دام‏هاى پوشيده شياطين انسى و جنّى، بِرَهَند و اقتدار و سرافرازى را به ميهن اسلامى دهند.
منبع : کتاب بارانی در کویر سوخته
اثر : آیت الله سید حسین کاظمینی بروجردی

هیچ نظری موجود نیست: