از ضرورتهاي امروز ، محاسبة افكار و اعمال در باب ولايت غدير است و يكي از راههاي آن، توجه به الفباي اعتباري آن است و يكي از پلهاي ورودي به آن، تحليل تقطيعي واژه ي آنست :
(غ):ياد آور غدر و مكري است كه در تشويش افكار عمومي به هنگام شهادت نبوي در آن زمان ايجاد كردند و با جو سازي و رعب به تبديل حق با باطل مبادرت نموده و امام منصوص را با پيشواي كاذب ، معاوضه نمودند و بساط بدعت را در سراسر دين حنيف چيدند؛ اگر به وقايع موجود در تاريخ گذشته از حجّة الوداع تا به خاكسپاري پيامبر بپردازيم خواهيم ديد كه لحظه به لحظه، بوي توطئه اي مي آيد و هر آن، جامعه ي نو پاي اسلامي ، دچار ضربه هاي رواني و تبليغي و جادوئي ميگردد، بيائيد و بار ديگر آيات نازله در اين مقام را ارزيابي كنيد تا به اهميت اين نصب و عزل پي ببريد.( اليوم اكملت )، امروز كامل شد دينتان و به حد نصاب رسيد نعمتهاي پروردگارتان و رضاي ربوبي جلب گرديد، به اين مثلث اعتباري كه در دنيا و آخرت ، كليد رهائي از مشكلات است بنگريد ( الف:اكمال دين، ب:اتمام نعمت، ج:رضايت رب )
اگر اين زوايا در وجودتان ايجاد شود و تقويت يابد بي شك از رستگاران خواهيد بود زيرا در اتوبان ديانت به مقصد تكامل فضائل و مناقب مشترك رحماني و انساني و در جهت تصاحب رضايتمندي ايزدي پيش مي رويد، پس هر چه هست در غدير است و آنكه به اين روز خيانت كرده به اصل توحيد پشت نموده و همواره در جوار ابليس لعين قرار دارد. اين قانونگذاري سند حقانيت شيعه است و تصديق اعتباري تشيّع خواهد بود. در همان آيه به انزواي منافقين از بستر خلافت اشاره ميكند.( اليوم يأس ) با ابلاغيه غدير، تمامي منكران و ملحدان خلع سلاح شده اند و قواي مكّاره خويش را از دست داده اند و سپس تابلوي( فلا تخشوهم ) نصب شد، كه به دلداري اتباع غدير مي پردازد و آنها را از اكثريت لا يعقل تشجيع ميكند و اين تضمين نامه ايست ابدي براي وفاداران علوي كه در پَست و بلند روزگار از پا نمي افتند و مرعوب دنيا طلبان و سياستمداران نمي شوند و در فراز ديگر وحي آمده كه اي محمد امين به ابلاغ جهاني در باب وصايت خود بپرداز كه تا شجره ي مولوي را در حكومت نَكاري، از تهاجمات بد خواهان ِ توحيدي مصون نخواهي ماند و باز هم به نوازش نبّي مكّرم پرداخته و ميگويد ، خداي بي همتا، تو را عصمتي داده تا از چنگ و دندان ِ گرگان ِ آدم نما محفوظ بماني و در آخر ، آب پاكي را بر دستان سفير سماوي ريخته ، ميگويد: پروردگارت از رحمت بيكرانش گُرده ي ناباوران غدير را دور نموده و اگر ميخواهيد به عظمت ولايت مرتضوي در دايرة اصول دين پي ببريد، اختتام آيه را مورد دقت قرار دهيد كه دشمنان حيدري را كافر ميخواند و چيزي از اتمام حجت كم نميگذارد، و طبق اين سند ماورائي هر كه با امامان آسماني بيگانه است خارج از اسلاميت قرار دارد.
بند ديگر درس آموزشي از حرف (غ) غربت اربابان غدير در طول تاريخ گذشته است، يعني همواره ، رهبراني كه از حكم غدير فرمان منصوص گرفته اند ، در انزوا و حاشيه قرار داشته اند و به لحاظ تصاحب ناجوانمردانه ي منصبِ خلافت الهي ، هميشه گوشه گير و خانه نشين بوده اند؛ اكنون هم تنها، يك پنجم امّت اسلامي ، هوادار ايشانند.
از ديگر فقرات هشداري حرف (غ) غصب است كه ياد آور غصبي بودن دائمي حكومت در ايام متمادي هزار و چهارصد ساله است و پرده ي ديگر تربيتي از حرف (غ) غيب ميباشد كه اين وزارت لاهوتي يافته عرش بوده و ربطي به معادلات فاميلي و قومي عرب ندارد.
و امّا حرف دال ِ غدير، دلالت بر دلائل مُتقَن ديني دارد و كافيست به استدلالات ائمه در كتابهاي متمّم شيعه و از جمله الغديرِ علّامه اميني و شبهاي ِ پيشاور سلطان الواعظين شيرازي بنگريد تا بدانيد كه مسئله ي غدير ، شوخي بردار نخواهد بود.
و سپس (ي) ياي اين عنوان مقدس را رديابي ميكنيم كه مخاطبه ي يزداني را با جوامع گوناگون ، ظاهر ميسازد و با عبارت( يا ايها الرسول )، بلوغ فكري و فطري جسماني را تجلي ميدهد.
و نهايتاً حرف(ر) روضه ي رضواني ابديت را اِشعار مي دارد كه راهيان غدير، مخلّد در جنات عَدَن مي باشند و ايضاً رحمانيت الهي را ابلاغ ميدارد كه ترحم بر بندگان از نتايج طبيعي گرويدگان به اسدالله الغالب است، همچنين آن يار رحيم ، وكيل مدافعِ اصحاب غدير مي باشد و باز هم رفاقت خالق كبريائي را اعلان ميدارد كه او با ياران علي ابن ابيطالب ، رفيق است.
پس در پايان عرائض ، رو به سوي رفيق شفيق ملكوتي مي كنيم و از صميم دل ميگوئيم ، اي يار دلسوز رئوف ، حال و روز ما را بنگر كه در فراق اماممان ، احوالي پائيزي يافته ايم و از كثرت تعدّيات زمانه، همچون درخت بي برگ و باري شده ايم.
بار رفيعا ، بر بازماندگان غدير بنگر كه بر گونه هايشان ، جوي خون جاري گشته كه رمق از كالبدشان زدوده ، امروز در(غدير 1428 ه.ق) تواني براي تبريك گفتن باقي نمانده و حتي براي شادماني كردن جائي نديده و قلبهاي ياران غدير به كندي ِ تپش رسيده ، و جگرهايشان از زيادتي آتشهاي كينه بدخواهان، به سختي تفتيده، و دستها چون چوب خشك شده و پاها ، از حركت افتاده و زبانِ ثنا به آلت شِكوه مبدّل گشته و لبهاي دعا به كويرِ التماس جايش را داده و اينك مائيم و هزاران خط تو در تو كه جوانان شيعه را از آرمان غدير ، دور ميكند.
پس صميمانه و غريبانه و مضطربانه از ساحت مقدس آن يار مظلومان و پناه محرومان ميخواهيم كه ، عيدي ما را آمرزش گناهان ما قرار بده، شيريني امروزمان را ظهور مصلح موعود مقرّر فرما، جايزه ي غديرمان را ، پيروزي راهمان، در تمامي جنبه ها، مقدّر گردان و حسينمان را بر اريكه ي آرزوهايش بنشان. آمين يا رب العالمين.
(غ):ياد آور غدر و مكري است كه در تشويش افكار عمومي به هنگام شهادت نبوي در آن زمان ايجاد كردند و با جو سازي و رعب به تبديل حق با باطل مبادرت نموده و امام منصوص را با پيشواي كاذب ، معاوضه نمودند و بساط بدعت را در سراسر دين حنيف چيدند؛ اگر به وقايع موجود در تاريخ گذشته از حجّة الوداع تا به خاكسپاري پيامبر بپردازيم خواهيم ديد كه لحظه به لحظه، بوي توطئه اي مي آيد و هر آن، جامعه ي نو پاي اسلامي ، دچار ضربه هاي رواني و تبليغي و جادوئي ميگردد، بيائيد و بار ديگر آيات نازله در اين مقام را ارزيابي كنيد تا به اهميت اين نصب و عزل پي ببريد.( اليوم اكملت )، امروز كامل شد دينتان و به حد نصاب رسيد نعمتهاي پروردگارتان و رضاي ربوبي جلب گرديد، به اين مثلث اعتباري كه در دنيا و آخرت ، كليد رهائي از مشكلات است بنگريد ( الف:اكمال دين، ب:اتمام نعمت، ج:رضايت رب )
اگر اين زوايا در وجودتان ايجاد شود و تقويت يابد بي شك از رستگاران خواهيد بود زيرا در اتوبان ديانت به مقصد تكامل فضائل و مناقب مشترك رحماني و انساني و در جهت تصاحب رضايتمندي ايزدي پيش مي رويد، پس هر چه هست در غدير است و آنكه به اين روز خيانت كرده به اصل توحيد پشت نموده و همواره در جوار ابليس لعين قرار دارد. اين قانونگذاري سند حقانيت شيعه است و تصديق اعتباري تشيّع خواهد بود. در همان آيه به انزواي منافقين از بستر خلافت اشاره ميكند.( اليوم يأس ) با ابلاغيه غدير، تمامي منكران و ملحدان خلع سلاح شده اند و قواي مكّاره خويش را از دست داده اند و سپس تابلوي( فلا تخشوهم ) نصب شد، كه به دلداري اتباع غدير مي پردازد و آنها را از اكثريت لا يعقل تشجيع ميكند و اين تضمين نامه ايست ابدي براي وفاداران علوي كه در پَست و بلند روزگار از پا نمي افتند و مرعوب دنيا طلبان و سياستمداران نمي شوند و در فراز ديگر وحي آمده كه اي محمد امين به ابلاغ جهاني در باب وصايت خود بپرداز كه تا شجره ي مولوي را در حكومت نَكاري، از تهاجمات بد خواهان ِ توحيدي مصون نخواهي ماند و باز هم به نوازش نبّي مكّرم پرداخته و ميگويد ، خداي بي همتا، تو را عصمتي داده تا از چنگ و دندان ِ گرگان ِ آدم نما محفوظ بماني و در آخر ، آب پاكي را بر دستان سفير سماوي ريخته ، ميگويد: پروردگارت از رحمت بيكرانش گُرده ي ناباوران غدير را دور نموده و اگر ميخواهيد به عظمت ولايت مرتضوي در دايرة اصول دين پي ببريد، اختتام آيه را مورد دقت قرار دهيد كه دشمنان حيدري را كافر ميخواند و چيزي از اتمام حجت كم نميگذارد، و طبق اين سند ماورائي هر كه با امامان آسماني بيگانه است خارج از اسلاميت قرار دارد.
بند ديگر درس آموزشي از حرف (غ) غربت اربابان غدير در طول تاريخ گذشته است، يعني همواره ، رهبراني كه از حكم غدير فرمان منصوص گرفته اند ، در انزوا و حاشيه قرار داشته اند و به لحاظ تصاحب ناجوانمردانه ي منصبِ خلافت الهي ، هميشه گوشه گير و خانه نشين بوده اند؛ اكنون هم تنها، يك پنجم امّت اسلامي ، هوادار ايشانند.
از ديگر فقرات هشداري حرف (غ) غصب است كه ياد آور غصبي بودن دائمي حكومت در ايام متمادي هزار و چهارصد ساله است و پرده ي ديگر تربيتي از حرف (غ) غيب ميباشد كه اين وزارت لاهوتي يافته عرش بوده و ربطي به معادلات فاميلي و قومي عرب ندارد.
و امّا حرف دال ِ غدير، دلالت بر دلائل مُتقَن ديني دارد و كافيست به استدلالات ائمه در كتابهاي متمّم شيعه و از جمله الغديرِ علّامه اميني و شبهاي ِ پيشاور سلطان الواعظين شيرازي بنگريد تا بدانيد كه مسئله ي غدير ، شوخي بردار نخواهد بود.
و سپس (ي) ياي اين عنوان مقدس را رديابي ميكنيم كه مخاطبه ي يزداني را با جوامع گوناگون ، ظاهر ميسازد و با عبارت( يا ايها الرسول )، بلوغ فكري و فطري جسماني را تجلي ميدهد.
و نهايتاً حرف(ر) روضه ي رضواني ابديت را اِشعار مي دارد كه راهيان غدير، مخلّد در جنات عَدَن مي باشند و ايضاً رحمانيت الهي را ابلاغ ميدارد كه ترحم بر بندگان از نتايج طبيعي گرويدگان به اسدالله الغالب است، همچنين آن يار رحيم ، وكيل مدافعِ اصحاب غدير مي باشد و باز هم رفاقت خالق كبريائي را اعلان ميدارد كه او با ياران علي ابن ابيطالب ، رفيق است.
پس در پايان عرائض ، رو به سوي رفيق شفيق ملكوتي مي كنيم و از صميم دل ميگوئيم ، اي يار دلسوز رئوف ، حال و روز ما را بنگر كه در فراق اماممان ، احوالي پائيزي يافته ايم و از كثرت تعدّيات زمانه، همچون درخت بي برگ و باري شده ايم.
بار رفيعا ، بر بازماندگان غدير بنگر كه بر گونه هايشان ، جوي خون جاري گشته كه رمق از كالبدشان زدوده ، امروز در(غدير 1428 ه.ق) تواني براي تبريك گفتن باقي نمانده و حتي براي شادماني كردن جائي نديده و قلبهاي ياران غدير به كندي ِ تپش رسيده ، و جگرهايشان از زيادتي آتشهاي كينه بدخواهان، به سختي تفتيده، و دستها چون چوب خشك شده و پاها ، از حركت افتاده و زبانِ ثنا به آلت شِكوه مبدّل گشته و لبهاي دعا به كويرِ التماس جايش را داده و اينك مائيم و هزاران خط تو در تو كه جوانان شيعه را از آرمان غدير ، دور ميكند.
پس صميمانه و غريبانه و مضطربانه از ساحت مقدس آن يار مظلومان و پناه محرومان ميخواهيم كه ، عيدي ما را آمرزش گناهان ما قرار بده، شيريني امروزمان را ظهور مصلح موعود مقرّر فرما، جايزه ي غديرمان را ، پيروزي راهمان، در تمامي جنبه ها، مقدّر گردان و حسينمان را بر اريكه ي آرزوهايش بنشان. آمين يا رب العالمين.
اثر آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر